مهرپرستی یا میترائیسم
آیین مهرپرستی یا میترائیسم، مذهبی ایرانی بود که در روند زوال بت پرستی امپراتوری روم از شرق وارد دنیای غرب شد و در آنجا رشد نمود و قدرت گرفت. کیش پرستش مهر تا پیش از رواج و پذیرش دین مسیحی در سدۀ سوم میلادی، کشورهای یونان، ایتالیا، گالیا (فرانسه)، سلت، ایرلند،بریتانیا، پروس(آلمان)، اسلاو و دیگر کشورهای اروپایی غربی و شرقی را در نوردید. کیش میترا به شدت از تمام مذاهبی باستان که آداب آن در یونان و روم باستان به جای آورده میشد، متمایز بود. این دین بتدریج از خاستگاه ایرانیاش جدا شد تا به جایی که منشاء نخستین آن بهکلی فراموش گردید.
از برخی سنگ نوشتهها بر میآید که مهرپرستی یا میترائیسم در ارتباط با کیش مغان باستان بوده است. مغان گروهی از روحانیون دین باستانی ایران بودند که در پارسی باستان آنان را “مگو” و به اوستایی “موغو” یا “مگه” میخواندند، که احتمالاً همریشه با “ماگهه” سنسکریت به معنای دانشمند و منجم بوده است. در زبان لاتین به واژۀ Magy بر می خوریم که معادل مغ است و به معنی جادو و جادوگر نیز آمده است. امروزه از همین ریشه می توان واژۀ Magic را در زبان انگلیسی نیز مشاهده کرد. مغان طب و کیمیا و هیئت و نجوم میدانستند. پس از ظهور زردشت بخشی از آنان به دین زردشتی پیوستند. زردشت مغان را از انجام برخی آداب و عادتها دینی نهی کرده بود،مثل آیین قربانی نمودن حیوانات، ولی بتدریج همین مناسک مطرود، دوباره بازگشت و این بار در قالب دین زردشتی وارد رسوم مذهبی گردید و باقی ماند.
مغان یا پیروان مهرپرستی یا میترائیسم به جاودانگی روح و زندگیهای متوالی یا تناسخ معتقد بودند و آموزه های مورد قبولشان را به مردم یاد می دادند.
در کیش مهر هفت مرتبه یا مقام باطنی وجود داشته و پیروان این دین باستانی در مراحل پیشرفته رهروی خود به مراتب کلاغ (corax) پوشیده (cryphius) سرباز (miles) شیر (leo) پارسی (perses) پیک خوشید (lelio dromus) و پدر (pater) میرسیدند. این اسامی غریب فقط القابی خشک و خالی و بدون کاربرد نبودند، بلکه همگی دارای مفاهیم نمادین بودند. در برخی موارد، آنان پوشش هایی متناسب با مقامشان میپوشیدند. لباس مهری عمدتاً شلوار ، بالاپوش با کمربندی بر روی آن، کلاه سرخ ، و چکمههای همگی سرخ بود.
برخی پژوهشگران این فرضیه را ارائه نموده اند که، شخصیت مسیحی بابانوئل یکی از مراتب مهری به نام «پدر» بوده است. پدر(pater) یکی از مقامات اعلای مهری است که هدایای آسمانی رابه پیروان تقدیم میکند. کلاه سرکج و لباس سرخ او مشخصاً مهری هستند. این شخصیت در زمان میلاد مهر (شب یلدا، انقلاب شتوی) و سپس در زمان تولد مسیح با همین کاربرد ظاهر میشده که هنوز هم این روند ادامه دارد.
همچنین برخی شخصیت اسطوره ای حاجی فیروز را نیز یکی از مقامات مهرپرستی یا میترائیسم می دانند. استدلال فرِضیۀ ایشان واژههای مصطلح مهری در میان پیروان یونانی کیش مهر است، که خاستگاه برخی از این واژهها را که اصل یونانی نداشت، بلکه اصل آن پارسی باستان بود، نمیشناختند اما از طریق متنهای قدسی مهری در میان آنها رواج یافته بود. یکی از این واژهها نبرذ (nabarze) به معنای پیروز و فاتح است، که لقب ایزد مهر و سوشیانت مهر بود و بر نقش برجستههای میترایی نقر شده است. نبرذ (nabarze) واژهای است که در فارسی امروز به صورت نبرد و به معنای مبارزه باقی مانده است. پس نبرذ یا فیروز یکی از القاب سوشیانت مهر بوده است.
واژهی حاجی از hagios یونانی به معنای مقدس است، که به تمام اطلاق میشده است (واژههای hagiography به معنای تذکرهی اولیاء hagolatry به معنای تقدیس اولیاء hagiology به معنای فهرست اسماء اولیاء، در زبان انگلیسی، و با املاء و تلفظی اندک متفاوت در همهی زبانهای غربی، ریشه از همین کلمه گرفته است). بدین ترتیب حاجی فیروز برابر “هاجیوس نبرذ” hagios nabarze و به معنای “فیروز مقدس” بوده است.
کلاغ (corax) ازمقامات مهری است که پیروان مهرپرستی یا میترائیسم پس از رسیدن به این مقام در هنگام برگزاری آیینها نقاب پرنده به صورت میگذاشتند و صدای پرنده را تقلید میکردند، هر چند رنگ کلاغ سیاه است اما جست و خیز او چندان شادمانه نیست و هرگز پیام بهار و تولدی دیگر را در بر ندارد.
پوشیده (cryphius) صورت را با حجابی پنهان میکرد، و شاید با تور سیاهی صورت را میپوشاند، این عمل احتمالاً برای ابراز یک مفهوم نمادین بوده باشد، و شاید برای این که در چشم دیگر پیروان نامریی بماند (این مقام شاید به زنان تعلق داشته، هر چند هیچ یک از محققان حضور زن را در حلقهی یاران مهری تأیید نکردهاند، و علت زوال کیش مهری را همین نکته دانستهاند، اما با قیاس با دیگر نحلههای باطنی، به خصوص عرفان غرب ایران، در میان هفت تن مقامات باطنی، همواره یک زن حائز آن مقام بوده است). به هر صورت پوشیده مفهوم نمادینی را القاء میکند که با وجود روبندهی سیاهش، ارتباط با بهار و جشن بهارانه ندارد.
سرباز (miles) آن مقام مهری است که اعضاء لشکر رخنه ناپذیر میترا (invicti) را تشکیل میدادند. رهروی که به مقام سرباز مهر میرسید، در مراسم تحلیف خود با یک تاج و یک شمشیر معرفی میشد، او تاج را به عقب میراند تا تاج بر شانههایش میافتاد و میگفت میترا تاج اوست و بعدها دیگر تاج بر سر نمیگذاشت، نه در ضیافتها و نه هنگامی که به او افتخار نظامیگری داده میشد، بر پیشانی سرباز در هنگام رسیدن به این مقام علامتی با آهن تفته بر پیشانی او گذاشته میشد تا خدمت او به عنوان سرباز در نحلهی سلحشوری مهر دایمی باشد.
شیر (leo) همذات با زروان بود، که در اوستا گاه در ردیف ایزدان آمده و ایزد زمانه بیکران خوانده شده، و همذات با خدای زمان یونانی کرونوس بود، از آن جا که کرونوس با سرشیر عرضه میشد، همذات شیر مهری پنداشته شد. کسانی که به مقام شیر میرسیدند، صورت خود را با نقابی به شکل شیر میپوشاندند. در مراسم تشرف به مقام شیر، بر دستها و گلوی او عسل ریخته میشد. پیروان مهرپرستی یا میترائیسم برای عسل خواص خارق العاده قایل بودند و عقیده داشتند عسل تحت اثرات ماه تولید میشود و آن را غذای وارستگان میدانستند و این که جذب عسل توسط رهروان، آنها را همپای ایزدان خواهد ساخت.
پارسی (perses) یادآور اصلیت مزدایی کیش مهری است و کسی که به این مقام میرسید لباسهای شرقی و رداهایی با بته جقههای ایرانی میپوشید و کلاه سر کج مهری را بر سر میگذاشت. به پارسی (perses) نیز در طی مراسم عسل خورانده میشد و در مورد او عسل برای حفظ فضایلش بود. از روی نقوش سه مغی که بر یک کاشی در راونا واقع در ایتالیای مرکزی پیدا شده و تصویر سه مغی را نشان میدهد که در هنگام میلاد حضرت مسیح(ع) حضور داشتهاند، و از روی لباسهای شرقی آنان میتوان حدس زد که طرح لباس آنها به شکل همان لباسهایی بوده که رهروان مهری وقتی به مقام پارسی perse میرسیدند، بر تن میکردند. گفتنی است که داستان سه مغ پارسی که در هنگام تولّد مسیح بر بالین مادر وی حاضر شدند، از جمله داستان های اسطوره ای ایران باستان است.
آخرین مقام کیش میترا، پیک خورشید (helio dromus) است. او پیکِ مهر سوشیانت، بشیر فرا رسیدن بهار و طلایهدار اعتدال ربیعی بود. پیکِ خورشید نیز شلوار و بالاپوش سرخ مهری را بر تن و تاج خورشید بر سر داشت و با رقص و آواز فرا رسیدن بهار را خبر میداد. پیک خورشید درپنج روز آخر اسفند (پنجهی بزرگ) ظاهر میشد، یعنی در پنج روزی که فروَهر های نیاکان در گذشته برای سرکشی به بازماندگان خود از آسمان فرود میآمدند. پیک خورشید به نشانهی در گذشتگان صورت خود را سیاه میکرد، اما این مرگ زمستانی با پیراهن سرخ او به نشانهی خورشید خبر از تولد دوباره و آغاز بهار میداد.
Categories: پژوهش های ایران باستان
Posted: بهمن ۱۶, ۱۳۹۳ ۰۸:۴۲
ناشناس
Posted: مهر ۱۰, ۱۳۹۴ ۱۸:۲۵
مریم
Posted: شهریور ۱۹, ۱۳۹۵ ۰۲:۱۱
ناشناس
Posted: مهر ۱۶, ۱۳۹۸ ۰۹:۵۵
شیرکو
Posted: آبان ۷, ۱۴۰۰ ۱۳:۴۰
ناشناس